دریایِ  رمزآلود
دریایِ  رمزآلود

دریایِ رمزآلود

85

پارسال این روزا داغون بودم سر خیلی چیزا . .... امسالم به لطف جوجو این اواخر برام تلخ شد...من دختر محکمیم  اما بازم بعضی جاها کم میارم ضجه می زنم گریه نه ها ضجه. روزی که اعصابم خورد شد از ظهر تا اذان مغرب اعشا تو حیاط راه رفتم اصلا متوجه گذر زمان نشده بودم فقط از درد زیادپاهام فهمیدم خیلی وقته دارم راه میرم.

کتاب سینوهه رو دارم می خونم . بنده خدا این سینوهم عجب حماقتایی کرده تو زندگیش و اذیت شده.

حال و هوای محرمو دوس دارم. سیاه پوشیدن و اشک ریختن و واسطه قراردادن امام حسین و حاجت خواستن از خدارو دوس دارم. شمع روشن کردن شب عاشورا و نیت کردنم دوس دارم.  

 ی هفته از زمان پ شدنم می گذشت و هنوز خبری نبود الان که نشونش رو دیدم از خوشحالی چندبار بالا و پایین پریدم . آخه  بدجوری بدنم گر می گرفت به خاطر پ نشدن...


نی نی آبجی سمی آخر مهر میره تو پنجمین ماه . هنوزم اسم نداره  :/


دیروز نهار درس کردم . شاهکار قرن :)

.

.

.

.

.

. همین و دیگر هیچ.............






84

 روزی که  خواهر بزرگه با دوتا جوجش رفت خیلی دلم گرفت. روز قبلشم  آبجی کوچیکه (الی) رفته بود شهری که درس می خونه.خلاصه خیلی فضای خونه دلگیر شده بود . تو این مدت هوا عجیب سرد شده بود و سرمای شدیدیم خوردم و هنوز که هنوزه خوب نشدم و آب بینیم آویزونه. 

گلودرد، تب،آبریزش بینی ....اه..اه..اه

گوشی جدیدم خریدم و بسیار خوشحال و خندان همه برنامه های چتی رو روش نصب کردم .بیشترش تو واتساپم و با خواهرای جو جو و خواهرای خودم در ارتباطم. آخه گوشی قبلیم مال 8 سال پیش بود و امکانات ارتباطیش محدود بود.

نی نی آبجی سمی هم رفت تو چهارماه و این دفعه که رفته بود سونوگرافی گفتن نی نی ش پسره.

آیدین هم دیروز جشن شکوفه ها داشت قربونش برم.تو لباس فرم دیدنی شده بود 

خونه رو هم تغییر و تحول دادیم و دو دست مبل جدید گرفتیم و قدیمی هارو هم می دیم ب خاله ببره واسه خونه روستاشون.

اون امر خیرم که من واسطشم تا نیمه جلو بردم.

 کارتون ملکه یخی رو من و آبجی بزرگه و آیدین وآیلین باهم دیدیم و خیلی خوشمون اومد. 


83

خب این روزا به نظرم داره تند تند می گذره .بوی پاییز میاد ،فصل عزیزمن . فصل تولد من....

خواهر بزرگم پنجشنبه نوبت  پی آر کی  داشت واسه همین با دو تا جوجش اومدن خونمون . الان تقریبا ی هفتست  که  اینجان . وااااااااای اینقد شیطونن که خدا می دونه . خونه رو در عرض کمتر از ی ساعت که از اومدنشون می گذشت ترکوندن. اینقدم بازی دانلود کردن که شارژ اینترنت ب ی هفته نکشیده تموم شد. 

آبجی سمی دیروز از مشهد برگشت. دیشب این جا بود . دور هم ی کوکوپیازچه خوشمزه خوردیم و بعدش سوغاتیامونو داد. 

ی بار دیگه چهارتا خواهر کنار هم جمع شدیم  مث کتاب زنان کوچک........

دیشب جوجو ی عکس برام فرستاد با ته ریش بود . . همیشه بهش می  گفتم ته ریش بذار بهت میاد به حرفم گوش نمی کرد . به نظر من بیشتر مردا با ته ریش جذابترن.

چند روز پیش با معصومه بیرون رفتم و لاک و رژ و پن کیک و اسپری و  ی سری وسایل خریدم. ی رژ کوچولو  ی لاک خوشگلم واسه آیلین  و ی ساعت پسرونه که عکس بن تن داره واسه  آیدین. کلی خوشحال شدن و گفتن مرسی خاله جون و ماچ مالیم کردن

آبجی کوچیکه (الی) هم خریداشو شروع کرده و  داره خودشو آماده می کنه که بره خوابگاه .امسال سال آخرشه

.

.

.

 دو روز از زمانی که باید بهم ریختگی هورمونی به سرانجام می رسید گذشته و هنو خبری نیست.......آه ....... افسردگی گرفتم . ی بغض الکی و بی علت نشسته ته گلوم و می خوام گریه کنم. الکی پاچه می گیرم و داد می زنم . هاپو شدم  . چقد بده هاپو شدن . چقد بده که من هرچی سعی می کنم بازم نمی تونم تو این روزا خودمو کنترل کنم و آرومتر باشم 

82

به نظر من همه آدما قشنگن. من تا حالا آدم زشت ندیدم.دیروزم که رفته بودم خرید هر آدمی که به چشمم می خورد به نظرم زیبا بود.

ی پسر بچه کوچولو رو دیدم که صورتش سوخته بود قلبم سوراخ شد انگار .....

اما بازم ی فرشته کوچولویِ دوس داشتنی بود.

دیروز برای خواهر کوچیکه (الی) ی مانتو و کیف انتخاب کردم اونم خریدش، کلا سلیقه منو قبول داره. امروز آبجی سمی با شوهرش میرن مشهد از مسیر کرمان میرن . دیشب کلی سمی رو بغل و بوس کردم و به شوهرش گفتم مواظب خواهرم و نی نیش  باش.

+چقد هوا گرم شده با این که دو روز پیش بارون بارید و فکر کردم دما کاهش پیدا می کنه اما این اتفاق نیفتاد. 

+جوجو ب حسابم پول واریز کرد و شاد شدم.

+ به عنوان واسطه امر خیر ی قدم برداشتم باشد که رستگار شویم

.............................

دلم جوجو می خواد

دلم امام رضا می خواد . دوس دارم با جوجو برم  پیش امام رضا .

.......................................................................................


81

آسمون بغض کرده ، بغضش ترکید....

شر شر ....بارون میاد...دوباره مث همه وقتایی که بارون میاد میرم زیر بارون  قطره های سرد بارون می خوره بهم .... پالتوی قهوه ایم ، کت مشکی تو، بید مجنون ،محوطه دانشگاه، بارون   شدید ، کافی میکس، دستام تو دستات، کوچه پشت پارک ف ، اولین بوسه ...

آهنگ خواب محال محمد نجم پلی می شه ... پشت سرهم...

سخته باور کن . دیگه وقته پروازِ من رسیده . با این که دوری از خانوادم سخته اما دوری از توام  ی تار مومو سفید کرده .موهای توام سفید شده بیشتر از موهای من، اما بوره زیاد مشخص نمیشه .

چقد خنده دار شده بودم وقتی که هوا سرد بود و من پالتومو نپوشیده بودم  و تو کت خودتو به زور تنم کردی  ،  من می خندیدم اما تو می گفتی مهم  نیست  کلی برات گشاده فقط سرما نخوری....

 دلم تنگ شده واسه وقتی که دستامو می بوسیدی...

چقد دوس دارم که کنارت ظریف تر از همیشه به نظر میام.......

دیدنت بعد از 8 ماه هواییم کرده .....