دریایِ  رمزآلود
دریایِ  رمزآلود

دریایِ رمزآلود

امروز بیست و دومم ماه رمضونه. الان به وقت بوشهر.. 

هوا به شدت گرم...گرم که نه داغه داغ آدم پوستش می سوزه ی لحظه تا حیاط میره.

خداروشکر از دیروز که رسیدم حرف و بحثی پیش نیومده..

بالاخره داداششو دیدم ..اما چند روز دیگه داره می ره تهران 

خداکنه تا موقعی که هستم بحث و حرفی میش نیاد

خواهرشوهر 1 هم دیروز اومد دیدمش ی کم سرسنگین بود اما منم دیگه چیزی نگفتم...

مامان گوشی جدید خریده و اولین زنگ با گوشیشو با من افتتاح کرد فداااای مامان گلم بشم

گیم اوترونز فصل ششم قسمت اولشو دیدم حالا از بوشهر که برگردم بقیشو می بینم.

همین دیگه آهان سفارش مبل و تختم دادم

فقط خداکنه سفارش مبل خوب از آب دربیاد 

برگردیم بندرعباس احتمال قوی باید اسباب کشی کنیم.. 

*دلم هوای شهر خودمو کرده . هوای مامان بابا خواهرام آرش کوچولو مامان بزرگ حتی خاله ها . دلم شهرمو می خواد. زاهدان با تموم کمبودهات دوست دارم . چون وطنمی...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.