دریایِ  رمزآلود
دریایِ  رمزآلود

دریایِ رمزآلود

81

آسمون بغض کرده ، بغضش ترکید....

شر شر ....بارون میاد...دوباره مث همه وقتایی که بارون میاد میرم زیر بارون  قطره های سرد بارون می خوره بهم .... پالتوی قهوه ایم ، کت مشکی تو، بید مجنون ،محوطه دانشگاه، بارون   شدید ، کافی میکس، دستام تو دستات، کوچه پشت پارک ف ، اولین بوسه ...

آهنگ خواب محال محمد نجم پلی می شه ... پشت سرهم...

سخته باور کن . دیگه وقته پروازِ من رسیده . با این که دوری از خانوادم سخته اما دوری از توام  ی تار مومو سفید کرده .موهای توام سفید شده بیشتر از موهای من، اما بوره زیاد مشخص نمیشه .

چقد خنده دار شده بودم وقتی که هوا سرد بود و من پالتومو نپوشیده بودم  و تو کت خودتو به زور تنم کردی  ،  من می خندیدم اما تو می گفتی مهم  نیست  کلی برات گشاده فقط سرما نخوری....

 دلم تنگ شده واسه وقتی که دستامو می بوسیدی...

چقد دوس دارم که کنارت ظریف تر از همیشه به نظر میام.......

دیدنت بعد از 8 ماه هواییم کرده .....


نظرات 1 + ارسال نظر
یاس چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 07:26 http://khatkhati-76.blogfa.com

چ خوب که یکیو داری ...
که باهاش زیر بارون خاطره داری ...
من و فازی فک کنم تنها دخترایی هسیم ک هیشکیو نداریم ...
منظورم از لحاظ عشق و دوستیه جنس مخالفه و...
بعضی وقتا واس هم عاشق و معشوق میشیم ک کمبود حس نکنیم !!!!!
جالب اینجاس هیچکدوممونم بلد نیسیم گند میزنیم بهش !
خخخخخخخخ

آره . ولی شهرامون از هم دوره . سخته دوری......
کار خوبی می کنید ، فعلا باید درس بخونید وقتش که شد واسه زندگیتون تصمیم بگیرید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.