دریایِ  رمزآلود
دریایِ  رمزآلود

دریایِ رمزآلود

58

نشستم توی هال و دارم تایپ می کنم. الی تو اتاقش نشسته و مشغول درس خوندنه . ی فرم مربوط به دوره کارورزیشه ازم خواسته کمکش کنم تا کاملش کنه . من هیچوقت تو کل 26 سال عمرم اندازه این بشر درس نخوندم :/


مامان تو آشپزخونست و داره نون خونگی درس می کنه (عکسش توی ادامه مطلبه)خیلی وقته از این نونا درس نمی کرد امروز الی گفت: مامان من وقتی درس می خونم شدیدا ضعف می کنم برام از اون نونای خوشمزت درس می کنی؟  و این شد که مامانی مشغول نون پختن شد.دست مامانی درد نکنه ^ . ^


من قدم 167 و 50 کیلوام و الی قدش 175 و 73 کیلو وزنشه من نسبت بهش ریزه میزم. بهش میگم اینقد نخور بچه ،شیکمت بزرگ می شه ورزشم نمی کنی فقط می لمبونی و درس می خونی میگه بعد از امتحانام  دوباره کوچیکش می کنم :/


امروز جوجو رفته بود مصاحبه . مصاحبه دو بخش روانشناختی و تخصصی داشته . می گفت چرت و پرت بود از 8 تا 4 بعدازظهر اونجا بود .  از فضاش خوشش نیومده بود و  می گفت الانم که آژانس * انرژی* ا *ت*م*ی کلی به این مرکز و مراکز ه*س*ت*ه ای دیگه گیر داده تا عروسی کنیم من شهید میشم و تواَم می شی زن شهید:)) . خلاصه که همون کار مربوط به نفتشو بیشتر دوس داره.


+امروز عصر فیلم خواب زدگانو دیدم بد نبود. 

  




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.